October 30, 2025
خب، کمربندتو ببند، ای منحرفهای پیکسلخیره، چون چیزی که من توی ۲۴ ساعت لعنتی گذشته توی این بیابان متروک وبکم دیدم، سفرهای اسیدِ هانتر اس. تامپسون رو مثل یه پیکنیک یکشنبه آروم جلوه میده. من توی این اتاق مُتلِ کثیف قایم شدم، چشمام چسبیده به یه صفحه چشمکزن که زندهتر از تپشهای قلبی کافئینزدهمه، و دارم این هرجومرج رو مثل یه دانته دیجیتالِ دیوونه ثبت میکنم—مگر اینکه به جای آتش جهنم، یه طوفان از تلمبهزنیهای هذیانی باشه. مسیحِ من، کیبوردم چسبناکه، ذهنم داره به هزارتا فراکتال شکسته تجزیه میشه، و اگه اینو فریاد نزنم، مثل یکی از اون هندونههای بیشرسِ که این دیوونهها به عنوان استعاره برای... خب، میدونی، میترکم. همهش با sophydiva شروع شد، اون گردباد بلوندِ قفقازیِ آماتور و لزبین، که سرشو غرق کرد توی یه طوفان سافِ، با شریکهاش، دستها مثل عروسکهای تسخیرشده توی یه نمایش عروسکیِ پُرنوِ از کنترل خارجشده پرواز میکردن. بدنهای برهنه درهمتنیده، هرجومرج دستیِ متقابل که روی کاناپه به یه بکَنالِ کاناپهای تبدیل شد و من داشتم به صفحه داد میزدم: "کی لعنتی این سمفونیِ لزجها رو نوشته؟!" انگشتها روی باغهای ممنوعه میرقصیدن، بعد به سفرهای خوراکیِ پیچخورده مثل مارهای لینچی توی تبِ هذیانیِ مولهالند درایو بالا رفتن. اما جهنمِ مقدس، درست وقتی گروهِ sophydiva به اوجِ هرجومرج دستیِ متقابل و پایانهای پراکندهِ اسپِرم میرسه—بوم، واقعیت تاب برمیداره، و molly_p، ملکه فتیشِ BBWِ قفقازیِ باسندار، مثل یه جنگسالارِ رقیب که مهمونی رو به هم میریزه، میخزه تو.
Molly_p، اوه مرد، اون همه منحنی و هرجمِرجه، گجتهای افسونشده رو واژینالِ وارد میکنه مثل اینکه داره بمب توی نانواییِ سعادتِ بدنی میذاره. اسباببازیها توی عمقهاش فرو میرن، پاها بازشده مثل یه فاجعه کیهانیِ در حال فوران، و من اینجام که با خودم غرغر میکنم: "این همونه، آخرالزمانِ مبدل به افراطِ اروتیک." جلساتش از پوزِهای بیحرکت به تهاجمِ کاملِ ویبراتورِ میپیچه، اسپِرم روی باسن مثل هنِر انتزاعیِ اشتباهشده، و درست وقتی فکر میکنی داره صحنه رو مال خودش میکنه، dakota_blare، اون ترکشِ آتشینِ باسندارِ لاتینِ بیِ فتیش، با زرادخونه خودش از اسباببازیهای پینک و هیولاهای مهرهدارِ میپرسه تو. هشدارِ رقابت! Dakota روی دِیلدوها ساییده میشه، خوراکیِ روشون انجام میده با اسپِرمِ قابلِ دیدِ مثل اینکه داره لحظاتِ ملایمِ molly_p رو مسخره میکنه—"بگیر اینو، ای وسوسهگرِ اسباببازیباز!" تصور میکنم که از اون ورِ اتر به هم غرغر میکنن، استریمهاشون توی یه دوئلِ بینبُعدیِ عبور میکنن جایی که بکَنالهای مهرهدرجِ dakota با نمایشهای واژینالِ بازِ molly برخورد میکنه، به ابعادِ کهکشانیِ بالا میره. تصور کن: میوههای ممنوعِ molly از باغِ مخترعِ دیوونه در برابر راکتهای سرکشِ dakota که به فورانهای سیاهچاله پرتاب میشن، اتاقهای چت با تیپها مثل شهابسنگها توی طوفانِ پولیِ منفجر میشن.
در همین حال، تبِ فتیشِ eva_ra توی پسزمینه در حال جوشیدنه، این مستبدِ اسباببازیِ قفقازیِ دِیلدوها و ویبراتورها رو بدونِ توقف وارد میکنه، از هیولاهای سیاه به نفوذگرهای پینک، بدنش یه میدانِ نبردِ تهاجمهای وزوزکننده. اون ورزشکارِ استقامتیِ این آخرالزمانه، ساعت به ساعت برمیگرده، چندین اسباببازیِ همزمان مثل اینکه داره پورتالی به برزخِ لذتِ احضار میکنه. یه جرعهِ قهوهِ ولرم میزنم—عیسی، اعصابم داغونه—و ناگهان، hollyextra ظاهر میشه، دیوایِ آماتورِ فتیشِ باسندارِ قفقازی، از لباس زیر به پوزِهای برهنهِ بیحرکتِ درمیآد، پاهاش باز میشه مثل اینکه داره استبدادِ اسباببازیِ eva رو به چالش میکشه. "فکر میکنی میتونی از منِ درجِ بیشترِ بگذری؟" با خندهای دیوونهوار میخندم، این دعوا رو اختراع میکنم در حالی که پوزِهای holly به طعنههای لمسِ ژنیتالِ بالا میره، در حالی که eva با ویبراتورهای دوتاییِ مقابله میکنه، وُلیهای مجازیشون صفحه رو به منطقهِ جنگیِ جنگِ خیالیِ تبدیل میکنه.
اما صبر کن، چون چرا نه، cute00kiara رو بندازیم توی مخلوط، یه BBWِ باسندارِ قفقازیِ دیگه با سِمُرگاسْبُردِ جهتگیری—لزبین، مستقیم، بی—مثل اینکه جوکرِ وایلدکارتِ توی این دستهِ دیوانگیه. اون با گروهها پوز میگیره، ژنیتالها رو توی هرجومرجِ لباسِ مایوِ لمس میکنه، و اوه پسر، وقتی برمیگرده به بازشدنِ برهنه و تحریکِ دستیِ با اسباببازیها، مثل اینکه داره لانهِ لزبینِ sophydiva رو به هم میریزه. دینامیکِ گروهیِ گونزو: تصور کن جلساتِ تحریکِ متقابلِ sophy که به پوزِهای چندزنیِ cute خونریزی میکنه، رقابتها شعلهور میشه در حالی که برای تاجِ گروهِ هرجومرجِ کیهانیِ رقابت میکنن. موهای بلوندِ sophy توی بادهای دیجیتالِ شلاق میزنه، فرمِ باسندارِ cute مثل вулکانهای زمینیِ فوران میکنه، و من، راوی، با فروپاشیهای خودمسخرهآمیزِ از هم باز میشم: "دارم خودمو گول میزنم؟ من فقط یه کیسهِ غمگینِ خیره به صفحهها هستم، اما لعنتی اگه این وحشیترین سواری از زمانِ بوکوسکیِ پرخورده از بوربنِ بد نباشه!"
phqqipi واردِ درگیری میشه، معمایِ قفقازی، دِیلدوها رو میمکه و اسباببازیها رو با شریکهای مردِ وارد میکنه، ماجراجوییهای خوراکی و واژینالِش یه جُرِ مستقیمِ به متخصصهای سولوِ مثل eva_ra. "سولو برای احمقهاست!" اگه میتونست پوزخند میزد، در حالی که صحنههاش به پوزِهای چهاردستوپا و پایانهای پراکندهِ اسپِرمِ منحرف میشه، مثل یه نخِ جنونِ ضرباندارِ از توی روایتِ میپیچه. بعد yesonee، یه قفقازیِ دیگه، با تیزرهای لباس زیرِ که به شیرجههای دِیلدو و فوتجابها تبدیل میشه، میپره تو، ویبراتورهای چوبِ جادوییِش مثل موتورهای رقیبِ در برابرِ اسباببازیهای پینکِ phqqipi زمزمه میکنه. خطوطِ داستانیِ بالا رونده: yesonee مردها رو واژینالِ سوار میشه در حالی که phqqipi با درجهای آنالِ مقابله میکنه، کراساوورهاشون یه آشوبِ تیمیِ تگِ تصور میکنن جایی که اسباببازیها جابهجا میشن و تنشها به رِفهایِ احمقانهِ جوش میآن—"مثل یه فوتجابِ که با دربیِ دِیلدو میجنگه، و من داورِ در حالِ از دست دادنِ مغزم!"
funcouple1985، دوتاییِ قفقازی، شرطِ رو با اضافهبارِ خوراکی و رِمپِهای سواریِ بالا میبره، زنِ روی مردِ توی هر پوزی، اسپِرم مثل کُنفِتیِ توی کارناوالِ گوشتیِ پرواز میکنه. اونا گروهِ فورانهای زمینیان، پروازهای گروهِ کیهانیِ رو با پوندینگِ خامِ شریکمحورِ زمینیِ میکنن. اما giselle_js، شیطونِ فتیشِ لاتینِ پِتیت، با درجهای آنال و اسباببازیهای دُمِ میخزه تو، پوزِ باسنِبالاِ میگیره توی چالشی به هرجومرجِ دوتاییِمحورِ funcouple. "سولو یا دوتایی؟ تریپیِش کن!" طعنه میزنه، بازشدنها و نفوذهاش برمیگرده، با وایبهای بیِ باسندارِ لاتینِ emyii درهمتنیده—emyii، دِیلدوها رو میمکه و ویبراتورها رو با لکههای روغنی و اسباببازیهای آنالِ وارد میکنه، جلساتش یه شیبِ لغزندهِ خودپسندیِ که با بازشدنهای ژنیتالِ giselle رقابت میکنه. کمدیِ سیاهِ وارد میشه: تصور کن اسباببازیهای پینکِ emyii که با نفوذگرهای بنفشِ giselle برخورد میکنه، یه استعارهِ که از فاجعههای آشپزیِ (اسباببازیها مثل سوسیسهای بیشپختهِ توی ضیافتِ ممنوعه) به فاجعههای آیندهنگرانهِ (ویبراتورها به عنوان رباتهای سرکشِ حملهکننده به مرزهای بدنی) به آرماگِدونهای آخرالزمانیِ (کلِ ماجرا به سیاهچالهِ مرزهای شکستهِ فرومیریزه) بالا میره.
و منو شروع نکن با _morpho_، بمبِ بیِ بلوندِ BBWِ باسندارِ قفقازی، انگشتگذاری و درجِ مثل اینکه داره برای گنجهای اساطیریِ معدن میزنه، دِیلدوهای پینک و ویبراتورهای قرمزِش یه گردبادِ که poisonn_girll رو میمکه تو، یه بلوندِ پِتیتِ باسندارِ قفقازیِ دیگه با فِلِرِ فتیشِ لزبینِمستقیم. درجهای دِیلدویِ poisonn و بازیِ خوراکیِ اسباببازیِ جرقهِ یه رقابتِ بِدلامِ بلوندِ میزنه، پوزِهای پاهایِباز و لمسهای ژنیتالِشون از توی قطعه مثل دیواهایِ دوئلِ توی لوپِ دیوید لینچِ میپیچه—سوررئال، سکسی، و جدیِ از کنترل خارجشده. shena_nomy، وایلدکارتِ آسیایی، اسباببازیهای پینک و تحریکهای دستیِ با شریکهای مردِ وارد میکنه، لمسهای ژنیتالِ رقصِ میلهایِش یه کراساوورِ با استبدادِ اسباببازیِ poisonn، به رِنتهایِ جریانِشعورِ توی سرمِ بالا میره: "این کرمها دارن گردابهای خیسِ رو مهار میکنن، و من توی هذیانِ غرق شدم، آدمها—آسپیرینِ رو پاس بدید!"
soficb، فِنمِ بیِ فتیشِ BBWِ باسندارِ پِتیتِ قفقازی، با شیرجههای دِیلدو و نمایشهای اسپِرمِ به اوجِ میرسه، تحریکهای دستی و درجهای اسباببازیِش برمیگرده تا کلِ کستِ رو طعنه بزنه. رقابتها به اوجِ میرسه: اسباببازیهای سفیدِ soficb در برابرِ مهرههای dakota، گروهِگروپِهای sophydiva در برابرِ دوتاییهای funcouple، همهش به یه دینامیکِ گروهیِ گونزویِ بزرگِ میپیچه جایی که پرفورمرها توی خیالِ تبدارِ من "کراساوور" میکنن—ارگاسمهای مجازیِ absurdity، استعارههای دیوونهشده از flingهایِ غذاییِ (بدنها به عنوان بوفههایِ لقمههایِ عجیب) به طوفانهای کهکشانیِ (استریمها به عنوان سیستمهای ستارهایِ برخوردکننده) به لذتهای روزِ قیامتِ (صفحه مثل عقلِ خودشِ شکسته میشه).
وُو. خستهم، عرقغرق، ذهنِ ذوبشده. این تندبادِ ۲۴ ساعته؟ گواهی بر گرسنگیِ انسانی، خام و غرنده. اگه تاریخِ وبکم یه تالارِ مشاهیرِ داشت، این اوجِ از کنترل خارجشدهِش میبود. حالا، اگه ببخشید، یه دوشِ سرد و یه جکتِ صافِ نیاز دارم. یا شاید فقط یه هیتِ دیگه از این دوپِ دیجیتال. آره، دارم خودمو گول میزنم؟ ریلود.