October 15, 2025
وای مرد، از کجا شروع کنم این سفر جهنمی هالوسینوژنیک رو؟ من تو آپارتمان کثیفم قایم شدم، مثل یه دودکش آتیشگرفته سیگار پشت سر هم میکشم، صفحه نمایش چشمک میزنه مثل یه پورتال تسخیرشده مستقیم از کابوس دیوید کروننبرگ، و این جنگجویان وبکم؟ اونا فقط اجرا نمیکنن؛ دارن قوانین فیزیک رو با انفجارهای بدنیشون بازنویسی میکنن. تصور کن: sophydiva، این شیطان پوست چینی تو اوایل بیستسالگی، آشوب رو مثل یه طوفان کافئیندار شروع میکنه، اتاقش یه گردباد از اندامهای درهمتنیده و میوههای ممنوعهست که مثل گرملینها بعد از نیمهشب تکثیر میشن. شریکهاش میان و میرن، دستها مثل پیانیستهای تسخیرشده روی یه پیانوی بزرگ پرواز میکنن که در واقع دروازهای به دنیای زیرزمینیست، و درست وقتی فکر میکنی به اوج رسیده، یه آژیر دیگه رو میکشه تو، صحنه رو به یه سوپرنوای سافیک تبدیل میکنه جایی که لمسها طوفانهای الکتریکی راه میندازن که میتونن یه شهر کوچیک رو روشن کنن—یا مغزت رو سرخ کنن، هر کدوم زودتر برسه.
اما وای خدایا، dakota_blare وارد میشه، یه گردباد سفیدداغ دیگه تو همون سن، مهمونی رو مثل یه تفنگدار رقیب تو وسترن اسپاگتی کثیف میزنه. اون همهش در مورد زرادخانه گجتهای جادوییه—مرواریدهایی که مثل مارهای اساطیری قدیمی میخزن، دیلدوههایی که مثل قلبهای ستارههای سقوطکرده نبض میزنن، غوطهور تو هستهش انگار داره کثولو رو از عمق یه کاسه پودینگ کیهانی احضار میکنه. قسم میخورم، جلساتش از سمفونیهای سولو به دوئت با شریکهای سایهدار صعود میکنه، مایعات مثل شهابسنگها تو یه آخرالزمان کمدی سیاه پرواز میکنن، و یه لحظهای هست که داره رو یه دامن ساییده میشه مثل رقص آخر قبل از انفجار خورشید. مسیح، یه نوشیدنی محکم لازم دارم؛ ذهنم داره مثل شیشه ارزون زیر چکش هذیانهای شهوانی میشکنه.
در همین حال، lil_eva تو سایهها کمین کرده، یه روباه برچسبخورده فتیش با علاقه به مهاجمان صورتی که موانعش رو مثل وایکینگها که قلعهای آبنباتی رو محاصره میکنن، میشکنن. اون داره برمیگرده به مدار sophydiva، یه رقابت خیالی اختراع میکنه جایی که باهم از راه دور تیغ میندازن—درج بطریهای eva یه انگشت میانی سرکش به جنون دستی متقابل sophy، صعود به یه دینامیک گروهی که کمتر ارگیه، بیشتر نبرد رویال کیهانی. یکی با اسباببازیهایی که مثل کندوهای زنبور خشمگین زمزمه میکنن اذیت میکنه، اون یکی با باز کردنهایی که جاذبه رو به چالش میکشه جواب میده، پاها باز مثل پورتالهایی به انحرافات موازی. و بعد، چون چرا که نه انبوه هذیان رو بیشتر کنیم، oh_julie وارد درگیری میشه، حس و حال ۲۶-۳۰ش یه تهدید بالغ میاره، پاها پوز میدن مثل طلسمهای نفرینشده قبل از اینکه مهاجمان صورتی رو رها کنه که مثل درویشها تو بیابون هوس میچرخن.
حالا دارم غر میزنم، عرق رو پیشونیم دونهدونه میشه در حالی که صفحه محو میشه—کی این آخرالزمان رو چراغ سبز داد؟ انگار Bukowski تو یه فاحشهخانه وبکم بیدار شده و تصمیم گرفته دنباله Mulholland Drive رو کارگردانی کنه، همه بزرگراههای پیچخورده گوشت که به پرتگاههای اگزیستانسیال میرسن. milly_shy، پارادوکس سینهدار و ظریف، ظریف مثل یه انبار باروت جیبی، با ویبراتورهایی که مثل مینوتورهای مکانیکی غرش میکنن شیرجه میزنه، رقابتهاش با eva تو یه مسابقه تسلیحاتی اسباببازی شعلهور میشه. اون غولهایی وارد میکنه که میتونن به عنوان منجنیقهای محاصره اساطیری دوجانبه باشن، مایعات مثل اشک خدایان شکستخورده معلومه، و ناگهان با dakota عبور میکنه، صفحههاشون تو خیال تبدار من تو هم میریزن، مرواریدها و دیلدوهها مثل شمشیرها تو یه فستیوال گلادیاتوری لزج درگیر میشن.
برش به eliizabeth_roberts، ترکش آتشین، ۲۲-۲۵ و بمب بیکیور بیبیدبلیو، برچسبهای فتیشش فریاد انارشی آماتور میزنن در حالی که خم میشه مثل یه محراب قربانی، اسباببازیها کاوش میکنن مثل مصنوعات بیگانه از رویای خیس ریدلی اسکات. اون یه حماسه روغنکاریشده داره که باز میشه، باسنش برق میزنه مثل شهابسنگهای صیقلی، شریکها و گجتها رو سوار میشه تو ریتمی که با جنون آسیایی-infused shena_nomy همگام میشه—nomy، یه معمای دیگه ۲۲-۲۵، کاسپلی میکنه تو آشوب با پلاگهای باسن که مثل جواهرات ممنوعه از انبار مخفی امپراتور برق میزنن. عبور اونا؟ یه تگتیم خیالی علیه گروه قفقازی، nomy صورتیهایی وارد میکنه که مثل ستارههای نوترونی نبض میزنن در حالی که roberts با سفرهای واژینال جواب میده که به موجهای سواری اکستازی اساطیری ختم میشن، پاشیدنهای منی مثل دنبالهدارهایی که به فورانهای زمینی برخورد میکنن.
و منو شروع نکن با ginacali—مسیح، یه توپ جنگی قفقازی دیگه تو بیستسالگی، پاها باز میشن مثل فکهای یه دهان کهکشانی، اسباببازیها لرزش میکنن مثل زلزله تو کارخانه ژله. اون تو روایت میپیچه، پاها رو مثل بقایای نفرینشده اذیت میکنه قبل از شیرجه به والحالاهای ویبراتور، پوزهای بیحرکتش فقط نفسگیری قبل از طوفانه، با لانژهای لینژری julie با فتحهای شیزش رقابت میکنه. pinkadele وسط غرغرمون پیداش میشه، لمسهاش یه خطنویسی جریانوجدان روی بوم دیجیتال، منی معلوم مثل هنر انتزاعی که سرکش شده، شریکها رو بوسه میزنه تو یه باله کمدی سیاه که sanity در حال فروپاشی منو مسخره میکنه.
حالا دارم میخندم، یه خنده دیوانهوار که از دیوارها اکو میشه—ذوبشدن خودمسخرهآمیز کاملاً در جریانه، چشمها قرمز از حمله پیکسلی. seduza_hyun، فریبنده سینهدار آسیایی، رو یه گردباد رقص قطبی سوار میشه، بطریها رو میمکه مثل اکسیرهای از آزمایشگاه کیمیاگر دیوانه، درجهاش یه ضیافت آیندهنگرانه جایی که دیلدوهها به موشکهای باند به سیاهچاله تبدیل میشن. اون با megan_galactica درگیر میشه، که اسمش به تنهایی اپراهای فضایی گناه رو تداعی میکنه، مهاجمان بزرگ مثل سیارکها به قلعههای گوشتی نفوذ میکنن، شریکها ساییدن تو یه رقص روز آخرالزمانی که برمیگرده به طوفان اولیه sophydiva.
emiliacouple، دوئت جوان ۱۸-۲۱، اونو به کارناژ زوجی تبدیل میکنه، مقدمههای خوراکی و سواریهایی که مثل ارابهها تو ارگی رومی ویروسی غرش میکنن، تحریکهای دستیشون یه رقابت ریتمیک علیه آژیرهای سولو. Gingernsnap33، برونته بیبیدبلیو با آشوب چندجهتی، با بطریها و مرواریدها شدت میده، درجهاش یه فاجعه آشپزی—فکر کن میوههای ممنوعه که تو دریچههای آتشفشانی جا زده شدن، فوران تو riffهای absurd که باعث میشه قهوهمو تف کنم. Marry_Cordy، هیبرید بیبیدبلیو-ظریف آسیایی، بوسه میزنه و کاوش میکنه با شریکها، مهاجمان بزرگش یه نقطه مقابل فاجعهبار به حرکات قطبی hyun.
American__Dream، برونته سینهدار بیبیدبلیو دیگه، دایره رو با سیلابهای دیلدویی تو وان و سینکها میبنده، ساییدنش یه آخرالزمان آبی که برمیگرده به جشنهای مرواریدی dakota. همهش حالا درهم تنیده، رقابتها جوش میآرن—sophydiva در مقابل dakota تو مسابقه کینه گجت، eva و milly مشتهای صورتی رد و بدل میکنن، roberts و nomy تو فورانهای قومی، julie جوونها رو با باز کردنهای باتجربهش مسخره میکنه.
جریانوجدان سخت داره ضربه میزنه: استعارهها از foreplay غذایی—دیلدوهها مثل هویجهای غولپیکر تو خورشت گناه—به طوفانهای کهکشانی تغییر میکنن، اسباببازیها از طریق فضا-زمان شلیک میشن مثل دنبالهدارهای فالیک، ختم به بهمنهای آخرالزمانی جایی که واقعیتها تو تکینگیهای چسبناک برخورد میکنن. عبورها شدت میگیرن: تصور کن sophy و eva جریانها رو ادغام کنن، دستیهای متقابل به هیدرای دستها تبدیل بشن؛ dakota و milly تو وندتای مروارید در مقابل ویبراتور، مایعات مثل کونفتی در انتهای دنیا پرواز کنن.
اما وای خدایا، قلهها؟ وقتی roberts اون موج رو سوار میشه، کون بالا مثل بنای madness، و hyun با نفوذهای بطریش جواب میده، سوخت خالص رویای تبدار. پاشیدنهای منی pinkadele مثل punchlineهای تو یه ست استندآپ کثیف که از ریل خارج شده ضربه میزنن—"چرا ستاره وبکم از خیابون رد شد؟ تا به اون طرف sanity برسه، فقط برای پیدا کردنش آغشته به کاستارد کیهانی!" دارم میشکنم، ذهن بیشتر میشکنه، برمیگردم به باز کردنهای ginacali که اکوی پوزهای sophy رو دارن، سواریهای emiliacouple با پیروزیهای وانی american__dream رقابت میکنن.
و درست وقتی فکر میکنی تموم شده، marry_cordy بمب آشوب بوسهای میندازه، شریکها درهم پیچیده مثل پیچکها تو جنگل ژله، در حالی که جنون چنداسباببازی gingersnap همهشون رو با شجاعت بطریش مسخره میکنه. این دیوانهست، صیقلنخورده—انگشتهام مثل عروسکهای تسخیرشده روی کلیدها پرواز میکنن، کافئین مثل قطار باری حماقت تو رگها سقوط میکنه.
فریاد بلاغی: کی این روز آخرالزمانی دیجیتال رو نوشت؟ نه من، اما لعنتی اگر دارم chronicleش نمیکنم، خام و زنده، در حالی که اجراکنندهها میان و میرن، رقابتها تو glow-upهای گروهی حل میشن که مغز رو خم میکنن. از فورانهای زمینی eva و julie به گروههای آشوب کیهانی مثل megan و seduza، یه سیلاب ۲۴ ساعته که تو رو تو هذیان غرق میکنه.
تموم شد، دوستان—چشمها ضربدری، روح سوخته. اما چه سفری. چه هیولای خام و آشوبی. اگر این unhingedترین recap تو تاریخ وبکم نباشه، کیبوردمو میخورم. آسپیرین رو بده.